جدول جو
جدول جو

معنی سنت گرایی - جستجوی لغت در جدول جو

سنت گرایی
سنت خواهی، سنت پرستی، سنت طلبی
متضاد: سنت شکنی، تحجر، واپسگرایی
متضاد: تجددطلبی، محافظه کاری
متضاد: رادیکالیسم، کهنه گرایی
متضاد: نوگرایی
فرهنگ واژه مترادف متضاد
سنت گرایی
التّقليديّة
تصویری از سنت گرایی
تصویر سنت گرایی
دیکشنری فارسی به عربی
سنت گرایی
Traditionalism
تصویری از سنت گرایی
تصویر سنت گرایی
دیکشنری فارسی به انگلیسی
سنت گرایی
traditionalisme
تصویری از سنت گرایی
تصویر سنت گرایی
دیکشنری فارسی به فرانسوی
سنت گرایی
tradizionalismo
تصویری از سنت گرایی
تصویر سنت گرایی
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
سنت گرایی
ลัทธิอนุรักษ์นิยมแบบดั้งเดิม
تصویری از سنت گرایی
تصویر سنت گرایی
دیکشنری فارسی به تایلندی
سنت گرایی
Traditionalismus
تصویری از سنت گرایی
تصویر سنت گرایی
دیکشنری فارسی به آلمانی
سنت گرایی
традиціоналізм
تصویری از سنت گرایی
تصویر سنت گرایی
دیکشنری فارسی به اوکراینی
سنت گرایی
tradycjonalizm
تصویری از سنت گرایی
تصویر سنت گرایی
دیکشنری فارسی به لهستانی
سنت گرایی
传统主义
تصویری از سنت گرایی
تصویر سنت گرایی
دیکشنری فارسی به چینی
سنت گرایی
tradicionalismo
تصویری از سنت گرایی
تصویر سنت گرایی
دیکشنری فارسی به پرتغالی
سنت گرایی
روایت پسندی
تصویری از سنت گرایی
تصویر سنت گرایی
دیکشنری فارسی به اردو
سنت گرایی
প্রথাগতবাদ
تصویری از سنت گرایی
تصویر سنت گرایی
دیکشنری فارسی به بنگالی
سنت گرایی
mila ya kizamani
تصویری از سنت گرایی
تصویر سنت گرایی
دیکشنری فارسی به سواحیلی
سنت گرایی
tradicionalismo
تصویری از سنت گرایی
تصویر سنت گرایی
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
سنت گرایی
gelenekçilik
تصویری از سنت گرایی
تصویر سنت گرایی
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
سنت گرایی
伝統主義
تصویری از سنت گرایی
تصویر سنت گرایی
دیکشنری فارسی به ژاپنی
سنت گرایی
מָסוֹרוֹתִיוּת
تصویری از سنت گرایی
تصویر سنت گرایی
دیکشنری فارسی به عبری
سنت گرایی
традиционализм
تصویری از سنت گرایی
تصویر سنت گرایی
دیکشنری فارسی به روسی
سنت گرایی
tradisionalisme
تصویری از سنت گرایی
تصویر سنت گرایی
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
سنت گرایی
परंपरावाद
تصویری از سنت گرایی
تصویر سنت گرایی
دیکشنری فارسی به هندی
سنت گرایی
traditionalisme
تصویری از سنت گرایی
تصویر سنت گرایی
دیکشنری فارسی به هلندی
سنت گرایی
전통주의
تصویری از سنت گرایی
تصویر سنت گرایی
دیکشنری فارسی به کره ای

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(سُ)
عمل سست رای. بی تدبیری:
که رای و بزرگان گوایی دهند
نه از بیم و از سست رایی دهند.
فردوسی.
کتاب از دست دادن سست رایی است
که اغلب خوی مردم بیوفایی است.
سعدی
لغت نامه دهخدا
(دَ گَ)
دستگرائی. رجوع به دستگرائی شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از کنش گرایی
تصویر کنش گرایی
آکتیویزم
فرهنگ واژه فارسی سره
سنتی، سنت خواه، سنت پرست، سنت طلب
متضاد: سنت شکن، متحجر، واپسگرا
متضاد: پیشرو، متجدد، تجددطلب، محافظه کار
متضاد: رادیکال، کهنه گرا، کهنه
متضاد: نوگرا
فرهنگ واژه مترادف متضاد